بیایید با این واقعیت روبرو شویم که، بعید است بتوانید هر روز در محل کار، بهترین خود باشید. بعضی روزها، حتی صدای زنگ صبحگاهی، ممکن است حال شما را بد کند.گاهی اوقات احتمال دارد، با اینکه کارتان را دوست دارید، اما حس کنید که نمی خواهید سر کار بروید.
خوشبختانه، شما تنها دچار این مشکل نیستید. اجبار به انجام کار در حالیکه از نظر روانی حس خستگی و فرسودگی در کار دارید، می تواند فوق العاده چالش برانگیز باشد و اغلب حس کنید که دارید بیهوده تلاش می کنید.
سخت ترین بخش شروع کار، همین شروع کردن است. در این مقاله، به این موضوع می پردازیم که چرا ممکن است کمتر به کار خود علاقه داشته باشید و راهکارهایی برای ایجاد و حفظ انگیزه نیز ارائه می دهیم، تا اجازه ندهید کمبود انگیزه مانع از رسیدن به اهداف شغلی تان شود.
چرا من انگیزه ندارم؟
انگیزه می تواند مثل موج بالا و پایین داشته باشد. ممکن است احساس کنید انگیزه خود را در کار از دست داده اید چون:
- دچارحس فرسودگی در کار شدید
- حس محدود شدن در نقش خود دارید
- تنها هستید یا احساس می کنید کنار گذاشته شده اید
- ترس مانع پیشرفت شما شده است
- در کار خود به چالش کشیده نمی شوید
- ارزش های شما دیگر با ارزش های شرکت همخوانی ندارد
- با سندرم خودتخریبی درگیر هستید
- در سایر زمینه های زندگی خود با تغییراتی روبرو هستید
از سوی دیگر، ممکن است واقعاً بی انگیزه نباشید. درعوض، مشکل شما عدم شفافیت در مورد دلیل اهمیت کارتان، چگونگی تطبیق کار شما با طرح کار تیمی و چگونگی مشارکت شما در اهداف کلی شرکت است. وقتی اهمیت کارتان را حس نکنید، برای انجام کارها اشتیاقی ندارید.
چگونه با این 10 نکته در کار انگیزه پیدا کنیم؟
چه مدیر یک تیم باشید یا یک فرد مستقل ، این 10 نکته کاربردی ایجاد انگیزه، برای شماست .
1) کار را به اهداف مرتبط کنید
مهمترین کاری که می توانید برای ایجاد انگیزه در کارتان انجام دهید، فهمیدن دلیل اهمیت کارتان در شرکت یا تیم است. برای انجام این کار، شما نیاز به یک ارتباط واضح، بین کار روزانه خود و اهداف بزرگتر تیم و شرکت دارید. وقتی درک کنید که چگونه کار روزانه شما به گسترش ابتکارعمل تیم کمک می کند، اغلب دلیل اصلی انگیزه ای را پیدا خواهید کرد که برای انجام کارهای عالی به آن نیاز دارید.
این کار برای برخی تیم ها آسان تر از سایرین است. به عنوان مثال، کار اعضای تیم فروش مستقیماً با اهداف درآمدی شرکت ارتباط دارد. با این حال، ممکن است برای برخی تیمها در جایی که ابزارهای ردیابی هدف وارد عمل میشوند، ایجاد این ارتباط سختتر باشد.
تصور کنید در قسمت راهنمایی و اطلاعات مراجعین در یک شرکت بزرگ کار می کنید. مسئولیت اصلی شما هر روز پاسخگویی به سوالات و کمک به مشتریان است. در ظاهر، به نظر نمیرسد این نقش با اهداف بزرگتر شرکت شما مرتبط باشد، اما نقشی کلیدی دارد. پاسخگویی سریع شما به مشتریان، به طور مستقیم به جلب رضایت مشتری کمک می کند، که کل تیم تجاری، از طریق یک نظرسنجی بهبود دهنده پایه (NPS) آن را دنبال می کند.
با ابزار ردیابی هدف، می توانید بین کار روزانه خود و اهداف بزرگتر شرکت، مانند آنچه در بالا ذکر شد، ارتباط ایجاد کنید.
2) اهداف مختلف برای خود تعیین کنید
تعیین اهداف مهم است، اما تنها تعیین یک هدف کافی نیست. برای با انگیزه ماندن، اهدافی را با موارد عملی خاص تعیین کنید.
به عنوان مثال، ممکن است هدف خود را در سه سال زمان، جذب صد هزار دنبال کننده در شبکه های اجتماعی تعیین کنید. اما برای دستیابی به این هدف نهایی، شما باید اهداف کوتاه مدتی هم تعیین کنید تا نقش پله برای شما داشته باشند. پس چیزی که به نظر می رسد این است:
هدف بزرگ: طی سه سال آینده به 100000 فالوور در اینستاگرام دست پیدا کنید.
اهداف کوتاه مدت برای رسیدن به آن:
- حداقل یک بار در روز مطلبی پست کنید.
- شش سبک پست مختلف را در مدت دو ماه آزمایش کنید تا مشخص کنید کدام پست بیشترین تعامل و بازدید را دارد.
- تا پایان سال مالی جاری یک برنامه مشترک با کارمندان ایجاد کنید.
- با 10 اینفلوئنسر در فضای مجازی ، ظرف 12 ماه آینده شریک شوید.
مهم نیست که چه نوع هدفی را تعیین می کنید، مطمئن شوید که آن اهداف SMART هستند - (Specific)خاص، (Measurable) قابل اندازه گیری، (Achievable) قابل دستیابی، (Realistic) واقع بینانه و(Time-bound) محدود به زمان. برای اهداف تجاری، میتوانید از متدولوژی هدف مانند KPI یا OKR نیز استفاده کنید تا نحوه پیشرفت خود را به سمت نتیجه نهایی اندازهگیری کنید.
3) انجام کارهای مربوط به کار را کاهش دهید
انجام کارهایی مانند جستجوی اسناد، به دنبال تاییدیهها رفتن، شرکت در جلسات بازخوانی وضعیت، یا جابهجایی بین برنامههای مختلف، همگی به انجام "کارهای مربوط به کار" ( نه خود کار) شما اضافه میکنند.
انجام کارهای تکراری یک مانع اصلی ایجاد انگیزه است. بسیاری از این کارهای روزانه و تکراری غیرضروری به نظر می رسند، و باید اذعان داشت که واقعا غیر ضروری هستند. در مجموع، ما بیش از نیمی از ساعات کاری خود را صرف کارهای مربوط به کار و نه خود کار می کنیم.
لازم نیست به همین منوال ادامه دهید. با کاهش "کارهای مربوط به کار"، می توانید زمان بیشتری را برای کارهای مهارتی، استراتژیک و با تاثیرگذاری بالاتر اختصاص دهید. بهترین راه برای به حداقل رساندن" کارهای مربوط به کار"، متمرکز کردن اطلاعات است. بهجای جابهجایی بین چند برنامه چند بار در روز، با متمرکز کردن اطلاعات توسط یک ابزار سادهتر، می توانید در یک نگاه بفهمید چه کسی، در چه زمانی، چه کاری انجام میدهد.
>بخوانید : کولتفرم جایگزین کارآمد ابزارهای پراکنده ارتباطات سازمانی
4) لیستی از کارهای خود داشته باشید
وقتی ندانید چه کاری باید انجام دهید، انگیزه داشتن کار سختی است. و به خاطر سپردن کارها در ذهنتان هم کافی نیست. بهترین راه برای نظم دادن زندگی، استفاده ازابزاری برای لیست کردن کارهایتان است.
این کار،ویژگی کلیدی در روش دیوید آلن "کارها را انجام بده"معروف به(GTD) است. روش GTD تماما در مورد ذخیره کار شما در یک ابزار خارجی است، بنابراین شما انرژی کمتری روی فکر کردن در مورد آنچه باید انجام دهید، صرف می کنید و زمان بیشتری برای انجام کارخواهید داشت.
5) چند کار همزمان انجام ندهید
متأسفانه، انسان ها نمی توانند چند کار را به طور همزمان انجام دهند. وقتی فکر میکنیم در حال انجام چند کار به صورت همزمان هستیم، در واقع فکر ما بین دو موضوع کاری به سرعت جابهجا میشود. این مقدار تغییر کار ذهنی، بازخوردهای منفی زیادی دارد: افزایش خستگی، کاهش بهره وری و قطع تمرکز.
بسیاری از ما وقتی بی انگیزه هستیم چند کار را همزمان انجام می دهیم، تا اینطور به نظر برسد که در حال انجام کارهای زیادی هستیم، حتی اگر آن کار چندان معنی دار نباشد. به جای اینکار، هر بار روی یک کار تمرکز کنید.
6) تعلل در انجام کارها را متوقف کنید
برای همه ما پیش آمده که کارها را به تعویق انداختهایم - اما به تعویق انداختن کار نشانه تنبلی نیست. درست مانند انگیزه، به تعویق انداختن کار از فقدان وضوح در کار ناشی می شود. چند راه برای مبارزه با اهمال کاری و احیای انگیزه وجود دارد:
- کار را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید. به تعویق انداختن کار نوعی تناقض زمانی است، که در آن کارهای فوری، به ظاهررضایتمندی بیشتری نسبت به اهداف بلند مدت برای شما دارند. کار را به وظایف کوچکترجداگانه تقسیم کنید تا در زمان کوتاه تر به سرعت انجام دهید. به این ترتیب، هر بار که کاری را تکمیل میکنید، آن احساس خوب که به سراغ شما می آید ، همزمان شما را به سمت هدف بزرگتر سوق می دهد.
- اولویت های خود را روشن کنید. گاهی اوقات ما فاقد انگیزه هستیم و شروع به تعلل می کنیم زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و مطمئن نیستیم از کجا شروع کنیم. هنگامی که اولویت های خود را به وضوح درک کردید، می توانید روی مهم ترین کار خود متمرکز شوید و کار خود را با بیشترین تأثیر تکمیل کنید.
- ضرب الاجل های مشخصی را تعیین کنید. قانون پارکینسون بیان می کند که کار به اندازه زمان تعیین شده، طول می کشد. بدون ضربالاجلهای مشخص، انگیزه کمتری دارید و احتمال به تعویق انداختن کارها بیشتر است، زیرا هنوز موعد مقرر اتمام کارتان فرا نرسیده است. از دقیق بودن ضرب الاجل های خود مطمئن شوید تا این تمایل و مبارزه با قانون پارکینسون را کاهش دهید.
7) جریان سیال(flow state) را با آغوش باز بپذیرید
جریان سیال(flow state) اغلب با انگیزه همراه است، و زمانی اتفاق می افتد که کار آنقدر بی دردسر است که ظاهرا زمان از دست شما درمی رود. این سطح از بی دردسری یک کار، به این دلیل است که مردم هنگام فکر به انگیزه شان در کار،به یک جریان سیال ذهنی فکر می کنند- پس اگر کارها بدون زحمت هستند، لازم نیست برای شروع به خودتان انگیزه بدهید.
اما برخلاف انگیزه، جریان سیال شروع یک پروژه را آسانتر نمیکند، فقط زمانی که از قبل شروع کردهاید ادامه کار را آسانتر میکند. اما این بدان معنا نیست که وقفه در کار، نمی تواند شما را ازحالت جریان سیال خارج کند.
نوتیفیکیشن برنامه ها را خاموش کنید و از برچسب هایی مانند «مزاحم نشوید» استفاده کنید تا کاملا روی کارهایتان متمرکز شوید. راه های ارتباطی لازم را مشخص کنید، یعنی باید در زمان واقعی در در دسترس و پاسخگو باشید. ارتباطات غیر همزمان مثل صدای ضبط شده، برای حالت جریان سیال عالی است زیرا میتوانید پس از خروج از جریان سیال به آن پاسخ دهید و در عین حال به سرعت به تیم خود بازگردید.
8) مدیریت زمان داشته باشید
مدیریت زمان اولویتبندی کارتان را آسانتر میکند و تضمین میکند که کار درست را در زمان مناسب انجام میدهید. علاوه بر کاهش حواسپرتی، راهکارهای مدیریت زمان، تمرکز روی کار را آسانتر میکند.
اگر قبلاً مدیریت زمان را امتحان نکردهاید، یکی از تکنیکهای زیر را امتحان کنید:
- محدود کردن زمان: محدودیت زمانی، یک تکنیک مدیریت زمان است که بوسیله آن برای هر قسمت از روز خود برنامه ریزی می کنید. با قرار دادن وظایف خود در تقویم خود، می توانید کارهای مشابه را در محدوده زمانی متمرکز گروه بندی کنید و اطمینان حاصل کنید که در طول روز به کارهای خود پایبند هستید.
- اصل پارتو(The Pareto principle) : اصل پارتو که به قانون 20 / 80 نیز معروف است، بیان می کند که 80 درصد نتایج از 20 درصد اقدامات به دست می آید. این تکنیک مدیریت زمان به شما کمک میکند تا مهمترین کارهایی را که باید انجام دهید شناسایی کنید، بنابراین از هر روز بیشترین بهره را خواهید برد.
- تکنیک پومودورو(The Pomodoro Technique): تکنیک پومودورو یک استراتژی مدیریت زمان است که کار شما را با وقفه های پنج دقیقه ای به بلوک های کاری 25 دقیقه ای تقسیم می کند. افزایشهای کوتاه باعث افزایش تمرکز و بهرهوری میشوند و در عین حال زمان استراحتی را برای استراحت بین کارها به شما میدهند.
- تایم باکس(Timeboxing): تایم باکسینگ هدفی است برای اتمام یک کار خاص در مدت زمان مشخص. وظایف تایم باکسینگ ،عدم گسترش و به تعویق افتادن را تضمین می کند.
9) مهارت های خود را بسازید
هیچ چیز به اندازه رکود، باعث بی انگیزگی نیست. سرمایه گذاری روی توسعه شخصی شما یک راه عالی برای ایجاد انگیزه بلند مدت است. همانند تعیین یک هدف بلندمدت، کار برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ، می تواند چشم اندازی ایجاد کند که به شما کمک کند بفهمید به کجا می روید.
نوع مهارت هایی که انتخاب می کنید به خودتان بستگی دارد. اگر به دنبال شروع کار هستید، مقالات ما را در مورد ایجاد مهارت های مدیریت پروژه، توسعه مهارت های مدیریت تیم و افزایش مهارت های رهبری خود بررسی کنید.
10. مراقب خودت باش
اگر بهترین احساس را نداشته باشید، داشتن انگیزه سخت است. قبل از شروع کار، سلامت روان خود را در اولویت قرار دهید.
استراتژی های مختلف مراقبت از خود برای افراد مختلف کار می کند، اما مطمئن شوید که:
- خواب کافی
- کاهش استرس
- ورزش کردن
- تغذیه سالم
- تمرین ذهن آگاهی
- انجام کارهایی که در خارج از محل کار از آنها لذت می برید
- اتصال به شبکه پشتیبانی شما
5 استراتژی انگیزشی برای مدیران
به عنوان رهبر تیم، قدرت زیادی برای رفع انسداد و حمایت از اعضای تیم خود دارید. کارهایی را در نظر بگیرید که باعث ایجاد انگیزه در شما برای انجام عالی کارتان می شود، و همان کارها را تمرین کنید ، یا این پنج استراتژی را امتحان کنید.
1. بین اهداف فردی و تیمی تفاوت قائل شوید
هر یک از اعضای تیم می تواند کار خود را به اهداف مرتبط کند، اما به عنوان رهبر تیم، می توانید این کار را از طریق ایجاد انگیزه به سطح بالاتری ببرید. اعضای تیم خود را تشویق کنید تا در مورد پروژه هایی که کار آنها به انجامش کمک می کند، سؤال بپرسند. ابزارهایی را پیاده سازی کنید که به وضوح پروژه های تیم شما و اهدافی را که پشتیبانی می کنند به هم مرتبط می کند.
علاوه بر استفاده از ابزارهای ردیابی هدف مناسب، حداقل یک KPI را برای همه اعضای تیم خود تنظیم کنید تا پیشرفت آنها را پیگیری کند. (KPI ها یا شاخص های کلیدی عملکرد، معیارهایی هستند که پیشرفت یک پروژه خاص را به سمت اهداف تعریف شده شما می سنجند.) تخصیص KPI می تواند روشن کند که چگونه کار آنها به اهداف بزرگتر تیم کمک می کند.
2. تفاوت کارایی و اثربخشی را شفاف سازی کنید
کارآمدی، انجام کارها به درستی است، در حالی که اثربخشی انجام کارِدرست است. بهترین تیمها، هم کارآمد و هم مؤثر هستند، اما ایجاد تمایز بین این دو برای ایجاد انگیزه در اعضای تیم، کلیدی است.
این می تواند برای اعضای تیم بی انگیزه باشد که روی چیزهایی کار کنند که به نظرشان موثر نیستند. بخشی از نشان دادن موثر بودن کار آنها، اتصال آن به اهدافی است که این کار درجهت نیل به آن است . به علاوه، سعی کنید به اعضای تیم اجازه دهید تاریخ اتمام کار را بر اساس اولویت کاری خود تغییر دهند. وقتی اعضای تیم نسبت به تاثیر کار خود در رسیدن به اهداف بزرگتر کاملا آگاه باشند ، می توانند تصمیم بگیرند که زمان خود را در کجا صرف کنند، که در نتیجه کارایی و اثربخشی خود را به حداکثر برسانند.
3. به طور مرتب قدردانی خود را نشان دهید
نشان دادن اینکه شما به سختی کار اعضای تیم خود واقف هستید، بخش مهمی از مدیریت خوب یک تیم است. اگرچه قدردانی، یک محرک بیرونی است، اما عنصری کلیدی برای ایجاد و حفظ انگیزه تیم است.
اگر قبلاً این کار را نکرده اید، قدردانی خود را در جلسات فردی و تیمی نشان دهید. این کار را مثلا خیلی ساده با شناسایی عضوی ازتیم برای انجام خوب کارش، و اعلام اینکه یکی دیگر از اعضای تیم از کار او تمجید کرده است باشد، یا پس از یک عملکرد چشمگیر، پاداشی کوچک برایش در نظر بگیرید.
4. روی روحیه تیم سرمایه گذاری کنید
روحیه تیم به طور مستقیم با رضایت تیم ارتباط دارد. وقتی اعضای تیم خوشحال و درگیر هستند، روحیه بالایی دارند و احتمال بیشتری دارد که با انگیزه و سازنده باشند. از سوی دیگر، تیم هایی با روحیه تیمی پایین، با تعلل در کار، کاهش بهره وری و گردش مالی بیشتر مواجه می شوند.
برای افزایش روحیه تیم، این سه نکته را امتحان کنید:
- با مثال رهبری کنید و در کار تیم خود شرکت کنید تا به آنها نشان دهید که در پروژه هایی که روی آنها کار می کنند سرمایه گذاری کرده اید.
- با واگذاری مسئولیت ها و دادن آزادی به اعضای تیم برای تصمیم گیری های مهم، اعتماد خود را با تیم خود ایجاد کنید.
- اعضای تیم خود را تشویق کنید که مرخصی بگیرند و از زندگی خود در خارج از محل کار لذت ببرند - این نه تنها فرسودگی شغلی را کاهش می دهد، بلکه باعث افزایش تعامل می شود.
5. به دنبال مسائل بزرگتر باشید
اگر اعضای تیم شما پس از اجرای چهار استراتژی بالا هنوز انگیزه ندارند، ممکن است مشکل دیگری وجود داشته باشد. اگر آنها در محل کار یا خانه روزهای سختی داشته باشند، ممکن است انگیزه آنها از بین برود.
به عنوان یک مدیر، حمایت از تیم خود را، با همدلی و درک متقابل نشان دهید. مراقب علائم کار بیش از حد یا سندرم فریبنده باشید.
انگیزه کلید است
برای داشتن انگیزه نیازی به تصمیم سال نو ندارید. وقتی در مورد اهمیت کار خود و نوع انطابقش با اهداف شرکت، شفافیت دارید، بهتر می دانید که چه چیزی را اولویت بندی کنید و چگونه شروع کنید.